جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۴۲۵

۱

بگو کجا برم از دست هجر تو فریاد

که کند خانه صبرم ز بیخ و از بنیاد

۲

فغان و داد که پیچید دست طاقت من

به جان رسید دل خسته ی من از بیداد

۳

نه در زمانه وفا و نه بر سپهر امید

فلک جفای تو تا کی کشم که شرمت باد

۴

کسی که یک نفس از یاد تو نیاساید

روا بود که تو او را گذاشتی از یاد

۵

چو سرو گوشه گرفتم که از جفا برهم

ولی ز غصّه دوران نمی شوم آزاد

۶

به غیر غصّه ندارم قرین ز کار جهان

نمی شوم ز زمانه زمانکی دلشاد

۷

ز غصّه جان عزیزم به لب رسید به غم

کنون اگر نرسی خود کیم رسد فریاد

تصاویر و صوت

نظرات