
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۳۳
۱
دلبرا سرو قدت شکل صنوبر دارد
که تواند که دل از قامت تو بردارد
۲
دیده ی بخت من از درد فراقت دانی
دایم از خون جگر دامن جان تر دارد
۳
دل بیچاره ی من حلقه صفت دیده جان
ز انتظار شب وصلت همه بر در دارد
۴
این چه فتنه ست که چشمت به جهان افکندست
وین چه شوریست که زلفین تو در سر دارد
۵
سرو قدّت مگر از چشمه ی حیوان برخاست
کاین همه جان جهانست که در بردارد
۶
بلبل جان من خسته به عشق رخ تو
این همه آیت عشقست که از بر دارد
۷
می زند گل به سحر خنده و بلبل گویان
گل خوش بوی مرا بین که مگر زر دارد
۸
شربتی آب به حلق من دلخسته چکان
که لب لعل تو سرچشمه کوثر دارد
۹
ما نداریم به جای تو کسی در دو جهان
گرچه دلدار به جایم صد دیگر دارد
نظرات