
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۵۹
۱
در دلم بود که دلدار وفا خواهد کرد
کامم از لعل لب خویش روا خواهد کرد
۲
بر دلم درد بسی بود ز ایام فراق
درد ما را مگر از لطف دوا خواهد کرد
۳
کی گمان برد دل خسته سرگردانم
که بت سرکش ما باز جفا خواهد کرد
۴
چون کسی نیست که پیش تو بگوید حالم
محرم راز دلم باد صبا خواهد کرد
۵
روز هجران تو دانی که من خسته جگر
جان شیرین ز تنم باز جدا خواهد کرد
۶
مرغ جان من دلخسته به تو مشتاقست
ز هوس بر سر کوی تو هوا خواهد کرد
۷
پادشاه غم عشقش چو چنین مغرورست
نظری کی ز وفا سوی گدا خواهد کرد
۸
بر جهان گر صد از این جور نمایی چه کند
به سر و جان تو او غیر دعا خواهد کرد؟
۹
قامتت را چو ببیند به چمن سرو روان
به هوای قد تو نشو و نما خواهد کرد
تصاویر و صوت

نظرات