
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۶۱
۱
درد ما را دوا نخواهد کرد
کام ما را روا نخواهد کرد
۲
من ز روز نخست دانستم
کان ستمگر وفا نخواهد کرد
۳
با من خسته ی ضعیف نحیف
بجز از ماجرا نخواهد کرد
۴
مرغ جانم بگو که با همه جور
جز به کویت هوا نخواهد کرد
۵
ای دل ار تو هزار جان بدهی
با تو غیر از جفا نخواهد کرد
۶
بر سر جنگ و ماجراست هنوز
با تو صلح و صفا نخواهد کرد
۷
یار بیگانه گشت تا دانی
رحم بر آشنا نخواهد کرد
۸
ای دل خسته یار محتشمم
نظری بر گدا نخواهد کرد
۹
صد از این جور گر کنی جانا
بر جهان، جز دعا نخواهد کرد
تصاویر و صوت

نظرات