
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۶۳
۱
سحرگهان سوی بستان گذار باید کرد
تفرّجی به جهان در بهار باید کرد
۲
نظر به قدرت بیچون وی چگونه به جان
به چشم هوش در این لاله زار باید کرد
۳
که گل ز خار برآورد و لاله را از خاک
نظر به صانع پروردگار باید کرد
۴
صبور باش به دردش دلا و دم درکش
نظر به حالت این روزگار باید کرد
۵
نگار چون که به دستم نیامد از هجران
رخم به خون دو دیده نگار باید کرد
۶
چو صبح وصل تو بر ما نمی شود طالع
شب فراق تو تا کی شمار باید کرد
۷
مگر که نوبت وصلش به ما رسد هیهات
گذشت عمر و هنوز انتظار باید کرد
۸
به دامن تو چو دستم نمی رسد چکنم
دل حزین به دعا اختصار باید کرد
۹
چو چشم مست تو گشتیم بی خبر جانا
کزان دو لعل تو دفع خمار باید کرد
نظرات