جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۴۶۴

۱

در چشم ما خیال رخش تا گذار کرد

خورشید و ماه را بر ما شرمسار کرد

۲

تا روی او به گلشن مقصود جلوه داد

گلها و لاله ها به چمن جمله خوار کرد

۳

از اعتدال قامت او سرو شد خجل

تا قد سرکش تو به بستان گذار کرد

۴

باری شکوفه بد ز در مها سفید و سرخ

از باد صبحدم همه بر وی نثار کرد

۵

نرگس چو چشم شوخ تو مخمور و ناتوان

گویی به یاد لعل تو دفع خمار کرد

۶

از من مدار مرهم الطاف خود دریغ

کز حد برون زمانه مرا دل فگار کرد

۷

با آنکه عشق دوست مرا آبرو ببرد

خاک درت دلم ز جهان اعتبار کرد

تصاویر و صوت

نظرات