
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۶۵
۱
مسکین دلم به کوی غمت تا گذار کرد
بسیار با خیال رخت کارزار کرد
۲
تا دیده دید ماه جمال تو هر شبی
از دست جور عشق تو دستم نگار کرد
۳
تا با گل رخ تو گرفتست انس دل
بس ناله در فراق رخت چون هزار کرد
۴
حور و قصور بر دل ما عرضه کرده اند
از آن میانه کوی تو را اختیار کرد
۵
از شدّت فراق تو ای نور دیده ام
در دیده بین که روی جهان لاله زار کرد
۶
نگشود هیچ کار من از انتظار دوست
چون خاک راه دوست مرا خاکسار کرد
۷
لاف از وفا و عهد تو بسیار می زنم
پیش رقیب باز مرا شرمسار کرد
تصاویر و صوت

نظرات