
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۶۶
۱
دل ز ما برد و قصد جانم کرد
قصد این جان ناتوانم کرد
۲
عشق روی تو ای بت سیمین
در همه شهر داستانم کرد
۳
خون دل را ز راه دیده بسی
آن دو دیده بر آستانم کرد
۴
دل محزون ز دوستان بربود
گوش بر قول دشمنانم کرد
۵
غیر نوش لب شکربارت
هرچه خوردم همه زیانم کرد
۶
شکر الطاف او کنم شب و روز
که ثنای تو در زبانم کرد
۷
کام جان مرا نداد شبی
نیک بدنام در جهانم کرد
نظرات