جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۴۷۰

۱

مسلمانان نه صبر از جان توان کرد

نه درد عشق را درمان توان کرد

۲

نه بر دردش تحمّل هست از این بیش

نه از دست غمش افغان توان کرد

۳

نه وصلش را توان دیدن به خوابی

نه بر دل دردسر آسان توان کرد

۴

نه از بستانش یک گل می توان چید

نه ترک نغمه ی دستان توان کرد

۵

نه بر وصلم بود دستی خدا را

نه صبری در غم هجران توان کرد

۶

نه بتوان چید شفتالو ز باغش

نه طوفی در سرابستان توان کرد

۷

به درد روز هجرانش به زاری

دو چشم بخت را گریان توان کرد

۸

جهان را گر به وصلش می نوازد

فدای پای آن جانان توان کرد

تصاویر و صوت

نظرات