جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۴۷۷

۱

به قول مدّعیان ترک یار نتوان کرد

به ترک ساعد و دست نگار نتوان کرد

۲

بیا بیا که برآریم یک نفس با هم

که اعتماد بدین روزگار نتوان کرد

۳

درون سینه مجروح ما ز غم زارست

که پیش خلق جهان آشکار نتوان کرد

۴

میان دیده روانست اشک چندانی

به هجر تو که بگویم گذار نتوان کرد

۵

منی که به گل وصلت مدام می بودم

یقین بدان که قناعت به خار نتوان کرد

۶

تراست عاشق شوریده در جهان بسیار

به غایتی که قیاس و شمار نتوان کرد

۷

ز روی خویش مفرمای بیش از این صبرم

چرا که بر سر آتش قرار نتوان کرد

تصاویر و صوت

نظرات