جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۴۸

۱

صبر می باید دلا در کارها

با تو گفتم این حکایت بارها

۲

در ره عشق و بیابان فراق

صبر می باید تو را خروارها

۳

بس گنه دارم ز کردارم مپرس

شرمسارم نیک از آن کردارها

۴

چون نچیدم یک گل از بستان وصل

در دل و جانم شکست آن خارها

۵

بود پندارم که پیوندم به وصل

نیست حاصل هیچ ازین پندارها

۶

در درون ما چرا افروختی

از فروغ مهر خود این نارها

۷

از دو چشم سرخوش و آشوب زلف

در جهان انگیخته بازارها

۸

چشم سرمستت جهان در خود گرفت

در دل من هست ازو آزارها

۹

یاریی باید مرا از لطف تو

چون نیاری برنیاید کارها

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۴۱

نظرات