
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۴۸۴
۱
یک دم نگار ما نظری سوی ما نکرد
رحمی به حال زار من مبتلا نکرد
۲
گفتم وفا کند به غلط با من آن صنم
برگشت از وفا و به غیر از جفا نکرد
۳
شرمش نیامد از من دل خسته ی حزین
گویم که آن چه بود که آن بی وفا نکرد
۴
سلطان حسن بود از آن رو وفا نداشت
از روی مرحمت نظری بر گدا نکرد
۵
بگذشت در چمن بر ما سرو راستی
از روی مردمی گذری سوی ما نکرد
۶
کردیم جان و دل به تو ایثار در جهان
همچون جهان مباش که با کس وفا نکرد
۷
چون حلقه بر درش همه دم سرزنش کشیم
یک شب به ما نگار در وصل وا نکرد
تصاویر و صوت

نظرات