جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۵

۱

تو سر بر من گران داری نگارا

نگویی از چه رو آخر خدا را

۲

مکن بر من جفا و جور از این بیش

که طاقت طاق شد زین جور ما را

۳

ز حد بیرون مبر کز درد مردیم

که حدّی باشد ای دلبر جفا را

۴

چو دل در طرّهٔ زلف تو بستیم

سزد گر نشکنی عهد و وفا را

۵

به خون دل منقش می کنم روی

چو در دستم نمی‌آیی نگارا

۶

تو بر ما گر کسی دیگر گزینی

به جای تو دگر کس نیست ما را

۷

صبا را از سر و زلف تو گفتم

که بویی آورد این بینوا را

۸

ندانستم به دام زلف مشکین

گرفتار آورد دردم صبا را

۹

به شکر آنکه سلطان جهانی

دوا کن گه گهی حال گدا را

تصاویر و صوت

دیوان کامل جهان ملک خاتون - جهان ملک خاتون - تصویر ۳۹

نظرات