
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۰۵
۱
پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد
جان چه باشد ز سر هر دو جهان برخیزد
۲
عاشق سوخته گر بر سر خاکش گذری
از لحد نعره زنان رقص کنان برخیزد
۳
در میان من و تو پیرهنی مانده حجاب
با کنار آی که آن هم ز میان برخیزد
۴
چند در خواب رود بخت من شوریده
وقت آنست که از خواب گران برخیزد
۵
ستم هجر تو زین روی که عالم بگرفت
ترسم آشوب از این دور زمان برخیزد
۶
پای شمشاد ز شرم تو بماند در گل
در چمن گر قد سرو تو چمان برخیزد
۷
ترک وصلت نکنم تا بودم جان در تن
ور به یکباره ام امید ز جان برخیزد
۸
فتنه برخیزد ار آن گلبن نو بنشیند
سرو بنشیند ار آن سرو روان برخیزد
۹
شمّه ای گر ز غم حال جهان برخیزد
ای بسا نعره که از پیر و جوان برخیزد
نظرات