جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۵۰۶

۱

ای دیدهٔ نم دیده بی روی تو خون ریزد

طوفان ز غم عشقت هر لحظه برانگیزد

۲

هر باد که برخیزد در صبحدم از کویش

مهر رخ آن مه را با خاک من آمیزد

۳

هر حلقه که بگشایی از زلف پریشانت

بینی تو بسی دلها کز حلقه درآویزد

۴

با لطف گل سوری در گلشن جان افروز

چون روی تو را بیند در حال فرو ریزد

۵

طالع نکند یاری کاو در بر ما آید

بیچاره دل حیران با بخت چه بستیزد

۶

چون نقد دل خود را در خاک درت گم کرد

خاک سر هر کویی از بهر چه می بیزد

۷

در کوی وفاداری شد جان جهان ساکن

گر سر برود او را از کوی تو نگریزد

تصاویر و صوت

نظرات