
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۱۶
۱
بوی مهرت به مشام من شیدا نرسد
گنج وصل تو به هر بی سر و بی پا نرسد
۲
حاکمی گر بکشی بنده و گر بنوازی
منع در مصلحت شاه گدا را نرسد
۳
راستی سرو سهی گرچه به قد می نازد
لیک با قدّ تواش دعوی بالا نرسد
۴
من بی دل چه کنم چون ز تو دور افتادم
آه اگر وامق بیچاره به عذرا نرسد
۵
تا کیم وعده فردا دهی امروز برآر
کام بیچاره مبادا که به فردا نرسد
۶
به تمنّای سر زلف تو جان داد دلم
آه اگر دست و دل من به تمنّا نرسد
۷
نیست امّید بر احوال جهانم که جهان
آخرالامر به وصل تو رسد یا نرسد
نظرات