جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۵۱۹

۱

فریاد کاین طبیب به دردم نمی رسد

دستم به دور وصل تو هر دم نمی رسد

۲

مجروح شد دلم به سر نیش اشتیاق

مشکل که از وصال تو مرهم نمی رسد

۳

راضی شدم به نکهت زلفین دلکشت

فریاد و الغیاث که آن هم نمی رسد

۴

دلدار اگرچه همدم یاران محرمست

ما را به غیر غم ز تو همدم نمی رسد

۵

نیش فراق روی تو دانی که هر نفس

بر جان خستگانت ز صد کم نمی رسد

۶

جرّاح هجر روی تو بس نیش می زند

بر دل ولی چه سود که بر دم نمی رسد

۷

چندانکه دیده بر در شادی نهاده ام

بس حلقه بر در دلم از غم نمی رسد

تصاویر و صوت

نظرات