
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۲۷
۱
خوش باشد ار آن دلبر جانانهٔ ما باشد
در بحر غم عشقش دردانهٔ ما باشد
۲
بر رغم بداندیشان آخر چه شود کز لطف
آن جان جهان یک شب در خانهٔ ما باشد
۳
شادی نبود ما را جز با شب وصل تو
گویی که غم عشقش همخانهٔ ما باشد
۴
بیگانه شدم از خویش تا با تو شدم پیوند
زآن رو که به جز عشقت بیگانهٔ ما باشد
۵
شاید که ز جور تو ای نور دو چشم ما
اندر سر هر کویی افسانهٔ ما باشد
۶
ای باد صبا مویی بگشای بیاور تا
تاری ز سر زلفش در شانهٔ ما باشد
۷
گر هر دو جهان بخشند ما را به نظر ناید
ای دوست سر کویت کاشانهٔ ما باشد
تصاویر و صوت

نظرات