
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۳۱
۱
بر سر مات اگر گذر باشد
از من بی دلت خبر باشد
۲
ایمن از داد دادخواه مشو
ناله ام را مگر اثر باشد
۳
گرچه بی عقل و دانش و خردم
درس عشق توأم زبر باشد
۴
به سر کویت ار فرود آید
دل در آنجا کیش سفر باشد
۵
از غم روزگار هجرانت
دیده پر اشک و رخ چو زر باشد
۶
گر درآیی ز در مرا چون سرو
به نثار توأم گهر باشد
۷
گوهری از دو دیده ی مهجور
که تو را زان گهر کمر باشد
۸
به امیدی که در جهان او را
میل این خسته دل مگر باشد
نظرات