
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۳۴
۱
کدامین سرو چون بالاش باشد
چه مه چون روی شهرآراش باشد
۲
اگرچه سرو را نشو و نما هست
نه همچون قامت رعناش باشد
۳
اگرچه مهر و مه دارد فروغی
نگویم چون رخ زیباش باشد
۴
مکرر گشت قند از پسته او
که نی چون لعل شکّرخاش باشد
۵
اگر عیسی دمی بر ما دمد دم
نه چون انفاس روح افزاش باشد
۶
کدامین طوطی خوش گوی باری
به گفتن پیش او یاراش باشد
۷
چو زلف او بریده باد آن سر
به دست او که نه در پاش باشد
۸
به دل بندی و دل سختی چه گویم
چه گفتن چون دل خاراش باشد
۹
اگر دریای خون گردد جهانی
کجا چون چشم خون پالاش باشد
نظرات