جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۵۴۱

۱

تا جهانست و تا جهان باشد

مهر رویش میان جان باشد

۲

در خیال رخ تو ای دیده

خونم از دیدگان روان باشد

۳

جان دهم در وفات مردانه

تا مرا طاقت و توان باشد

۴

مدح رویت کنم چو بلبل مست

تا مرا در دهان زبان باشد

۵

در سر کوی تو وطن سازم

زانکه بلبل به گلستان باشد

۶

برنگردم ز کوی تو به جفا

کاین طریق آنِ رهروان باشد

۷

نسبت قد تو به سرو کنند

سرو در باغ کی روان باشد

۸

گفتم از باغ او گلی بچنم

ترسم ای دل ز باغبان باشد

۹

از من ای عقل این سخن بشنو

حسن خوبان همه در آن باشد

تصاویر و صوت

نظرات