
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۵۱
۱
آن دل نگویمش من آن سنگ خاره باشد
از دست جور هجرت صد جامه پاره باشد
۲
برقع ز روی برکن ای ماه دلفروزم
چون وصل نیست باری یک دم نظاره باشد
۳
ای قدّ همچو سروت در غایت بلندی
سر می کشد قد تو از ما چه چاره باشد
۴
عشّاق روی خوبت بسیار در جهانند
چون من هزار عاشق کی در شماره باشد
۵
من بلبل غزلخوان بر روی چون گل تو
آخر بگو نگارا دستان چه کاره باشد
نظرات