جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۵۵۲

۱

هر که را در دو جهان همچو تو یاری باشد

یا به دست دل او چون تو بهاری باشد

۲

کی کند بس ز تماشای گلستان رخت

خاصه کز وصل تواش بوس و کناری باشد

۳

بر سر چشمه ی چشمم بنشین تا گویم

جای سرو و چمنی هم به کناری باشد

۴

گذری کن به سوی ما ز سر لطف دمی

زآنکه سروش به سر خاک گذاری باشد

۵

گر گذاری بودم در دل تو نیست عجب

زآنکه از خس دل دریاش چه عاری باشد

۶

باده ی عشق ترا مستی از آن بیشترست

که به یک جرعه مرا دفع خماری باشد

۷

به شب زلف تو و روز رخت بتوان دید

گرچه در جمله جهان لیل و نهاری باشد

تصاویر و صوت

نظرات