
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۷۳
۱
در عالم لطافت چون یار من نباشد
آشفته کار و باری چون کار من نباشد
۲
بازآ کز اشتیاقت صبرم نماند و طاقت
ترسم که چون بیایی آثار من نباشد
۳
حالی تنم ز سوزی از جور دلفروزی
ور خود ز لطف روزی غمخوار من نباشد
۴
گر مدّعی بداند حالم ز اشتیاقت
در خاطرش دگر بار انکار من نباشد
۵
گر در جهان بگردی و آفاق درنوردی
سنگین دلی جفاجو چون یار من نباشد
۶
بازآر خاطرم را کاندر جهان بجز تو
با هیچ آفریده بازار من نباشد
نظرات