
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۵۷۹
۱
چرا ز وصل تو کامم روا نمی باشد
چرا به بخت منت جز جفا نمی باشد
۲
پیام من که رساند به یار مهرگسل
رسول من چکنم جز صبا نمی باشد
۳
بگو به هجر توأم خون دل ز دیده برفت
به غیر مردمکم کس گوا نمی باشد
۴
دوای درد من ای جان نمی کنی چکنم
به دست بنده به غیر از دعا نمی باشد
۵
چو نوش داروی لعلت دوای رنجورست
بده که جز شب وصلت دوا نمی باشد
۶
بترس از آه دل زار دردمندانت
که تیر آه سحرگه خطا نمی باشد
۷
برون مبر ز حد ای جان جفا که در دو جهان
ستم به خسته دلان هم روا نمی باشد
تصاویر و صوت

نظرات