جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۶۱۵

۱

دلم در شست زلفت گشت پابند

شده در بند زلفت نیک خرسند

۲

من دلخسته در هجرانت گویم

جفا بر عاشق دلداده تا چند

۳

گره بگشای از زلف زره پوش

ندارم بیش از این ای دوست در بند

۴

ز صبرم تلخ شد کام دل ریش

بکن درمانم از لبهای چون قند

۵

نگارینا مرنجانم از این بیش

ستم بر بنده ی بیچاره مپسند

۶

مرانم چون ز جانت بنده گشتم

که نتوان رفتن از پیش خداوند

۷

چه کردم کان جهان بینم به یکبار

درخت دوستی از بیخ برکند

تصاویر و صوت

نظرات