جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۶۳۵

۱

درد دل مرا چو اطبا دوا کنند

درمان درد ما لب لعل شما کنند

۲

بیچارگان شوق که بینند روی او

این بس بود ز دور که او را دعا کنند

۳

شاهان چو در گذار ببینند خسته ای

از روی مرحمت نظری بر گدا کنند

۴

آنان که سکّه ی غم عشقش همی زنند

شاید که خاک را به نظر کیمیا کنند

۵

خاک کف سمند ترا در دو چشم جان

صاحب دلان ز بهر دوا توتیا کنند

۶

یارب چرا ز وصل ببستند در به ما

باشد که هم ز لطف، در بسته وا کنند

۷

کام دلم در آن لب چون نوش دلبرست

زآن لب مگر مراد جهانی روا کنند

تصاویر و صوت

نظرات