
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۶۳۶
۱
مقرّرست دلا دلبران وفا نکنند
نهند درد به دلها ولی دوا نکنند
۲
وفا اگر ننمایند حاکمند ولی
به جان خسته دلان این همه جفا نکنند
۳
اگر زکات به درویش مستحق ندهند
به روز حسن ولی جور بر گدا نکنند
۴
به اختیار چو بیگانه گشته اند از ما
ز غمزه تیغ فشانی بر آشنا نکنند
۵
چو کام هرکس از آن لب دهند در شب وصل
بگو که کام دل ما چرا روا نکنند
۶
اگر به باغ خرامد قد سهی سروش
فدای آن قد و بالا جهان چرا نکنند
۷
هر آنکه صاحب عقل و خرد بود به جهان
به جان تو که چنین جورها به ما نکنند
نظرات