
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۶۴۶
۱
بیشتر خلق جهان در پی جاه و درمند
ز وفا دور و جفاجوی و نه اهل کرمند
۲
روزگاریست پرآشوب که از خلق جهان
حذر اولیست که یاران وفادار کمند
۳
وحشتی از همه دارند ندانم که چرا
همچو آهوی چرا گشته ز مردم برمند
۴
بهر یک نان که مبادا به جهانش سفله
هست امکان که تهیگاه هم از هم بدرند
۵
گردش دور فلک را چو بقا نیست چرا
آخر از کار جهان جمله چنین بی خبرند
۶
بنده ی قدّ تو گشتند ز جان تا دانی
سرو نازی که به بالای تو اندر چمنند
۷
دل من آهوی وحشیست که در کوه و درت
گشت سرگشته و عمری که نیامد به کمند
نظرات