
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۶۶
۱
بخت رمیده ی ما چون یار ماست امشب
خوابت حرام دیده بازار ماست امشب
۲
در گلستان رویش داریم های و هویی
در دیده ی رقیبان زان خارهاست امشب
۳
با گل چو همنشینم خواهم سلاحداری
تا جار خار در گل جاندار ماست امشب
۴
گفتم که آن صنوبر میلی به ما ندارد
دل گفت راست گویم در کار ماست امشب
۵
هر کاو ز صحبت ما غیبت کند یقین دان
کان یار سست پیمان اغیار ماست امشب
۶
زین بیش غم مخور دل در محنت فراقش
چون دلبر جفا جو غمخوار ماست امشب
۷
هر کاو چو ما نباشد یک رنگ در جهانش
چون باز گویم او را کاویار ماست امشب
نظرات