جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۶۷

۱

چون مرا هر دو جهان از توبه کامست امشب

پای مرغ شب وصل تو به دامست امشب

۲

گر کنم سر به فدای شب وصلت چه شود

چون دلم را سر زلف تو مقامست امشب

۳

گرچه آن ماه تمامم ز لبش کام نداد

هر قدر لطف که فرمود تمامست امشب

۴

خواب در دیده ما نیست نگارا شب وصل

که مرا با رخ تو خواب حرامست امشب

۵

به یکی بوسه دل خسته ی ما را بنواز

چون تو سرمستی و انعام تو عامست امشب

۶

دارم از دولت تو مطرب و ساقی و ندیم

لب جوی و رخ دلدار مدامست امشب

۷

دلبرا سنگ فراقت به دلم باز مزن

چون دل خسته ی محنت زده جامست امشب

۸

گفتمش مدّت عمریست که تا سوخته ام

در غمت، گفت که اندیشه ی خامست امشب

۹

گفتمش تا به کی این صبر که تلخم شد کام

کام دل ده که مرا نوبت کامست امشب

تصاویر و صوت

نظرات