جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۶۷۵

۱

دلبرا نقش خیالت ز دل ما نرود

مُهر مهرت نفسی زین دل شیدا نرود

۲

نگذرد بر من سودا زده روزی به غلط

که دلم از سر زلف تو به سودا نرود

۳

لحظه ای در همه اوقات میسّر نشود

که ز هجرت ستمی بر من شیدا نرود

۴

عاشق خسته چو بر خاک درت ساخت مقام

گر به تیغش بزند حاسد از آنجا نرود

۵

امشبم وعده فردا چه دهی می ترسم

که مرا کاری از این وعده فردا نرود

۶

مدعی منع من از صحبت جانان چه کنی

که به بادی مگس از صحبت حلوا نرود

۷

سیل مژگان من خسته جهان کرد خراب

بس عجب دارم ار این سیل به دریا نرود

تصاویر و صوت

نظرات