
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۶۹۴
۱
جان به شکرانه دهم گر بت ما باز آید
یا شبی با من دلسوخته دمساز آید
۲
که رساند ز من خسته پیامی بر دوست
هم مگر باد صبا محرم این راز آید
۳
گر گذاری کند آن سرو به خاکم روزی
گرچه آن دلبر من از سر اعزاز آید
۴
سرو نازست قدش در چمن جانبازی
لاجرم سرو روانست و به صد ناز آید
۵
عاشق صادق اگر بر سر بازار غمت
بگذرد از سر و زر پیش تو جانباز آید
۶
بار عشقی که ز هجران تو بر جان منست
بر دل کوه نهی کوه به آواز آید
۷
در جهان نیست مرا جز غم ایام فراق
عمر باز آیدم ار جان و جهان باز آید
نظرات