جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۶۹۵

۱

وقت آنست که دلبر ز جفا باز آید

با من خسته دل سوخته دمساز آید

۲

بلبل دلشده نالان ز زمستان فراق

شد بهاران که دگر باره به آواز آید

۳

رونق باغ و گلستان نبود بی رخ تو

مگر از سایه شمشاد تو با ساز آید

۴

مرغ جانم شده پا بست بدام سر زلف

گل رویت چو نمایند به آواز آید

۵

دل ما همچو کبوتر بچه سرگردان

در هوای غمت ای دوست به پرواز آید

۶

دلبری کاو ز بر ما ز سر ناز برفت

گاه آن نیست که از راه وفا باز آید

۷

سرو ناز قدت ای دوست به بستان جهان

بادها می رسدش زان ز سر ناز آید

تصاویر و صوت

نظرات