جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۶۹۶

۱

وقت آنست که گل باز به بستان آید

بلبل دلشده دیگر به گلستان آید

۲

گر کند ناله هزار از سر مستی آخر

بوته از بلبل شوریده به دستان آید

۳

لب و چشم تو چو مخمور و چو مستند چرا

جور از ایشان همه بر باده پرستان آید

۴

نیک معذور ندارند مرا هشیاران

زآنکه فریاد و فغان از دل مستان آید

۵

راستی سرو بیفتد ز قد و دانی کی

قامت خوب خرامش چو به بستان آید

۶

در شب ظلمت هجران شده ام سرگردان

منتظر تا کیم این شمع شبستان آید

۷

چون به یادم گذرد لعل لبانت گویی

طوطی طبع جهان زان شکرستان آید

تصاویر و صوت

نظرات