جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۰۳

۱

تو را به کون و مکان سر فرو نمی آید

مرا دلی که صبوری از او نمی آید

۲

اگر جهان همه حور بهشت خواهد بود

چه چاره چون به خیالم جز او نمی آید

۳

وگر به روضه خلدم قصور عرضه کنند

به جان تو که به چشمم نکو نمی آید

۴

شبی نمی گذرد بر من از غم هجران

که خون دیده به رویم فرو نمی آید

۵

از این بلای دل و دیده جفاکش من

عجب که مردم چشمم برو نمی آید

۶

به آب دیده توان دید خون چشمم را

به قطره قطره ی خون کاو فرو نمی آید

۷

اگر جهان همه پر چشمه حیات شود

به غیر خون دل ما به جو نمی آید

تصاویر و صوت

نظرات