
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۷۰۷
۱
عاقبت کار فروبسته خدا بگشاید
در فتحی به من از روی صفا بگشاید
۲
بیش از این غم مخور ای دل که ز لطفش روزی
گره از کار فروبسته ما بگشاید
۳
التجا بر در مخلوق نشاید بردن
که در دولت و اقبال خدا بگشاید
۴
دردم از حد شد و جز لطف خدا نیست دوا
بو که آن درد هم از پیش دوا بگشاید
۵
تو گشا بار خدایا در فتحی بر من
که اگر تو نگشایی ز کجا بگشاید
۶
در شب محنت هجران و پریشانی حال
صبر باید دل بیچاره که تا بگشاید
۷
ای جهان پای به بند ستمت چرخ ببست
هم دعا کن که به تأثیر دعا بگشاید
نظرات