جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۰۸

۱

گر آفتاب تجلیش روی بنماید

دلا یقین که تو را کار بسته بگشاید

۲

اگرچه هست بر آئینه صفا زنگار

به صیقل در توفیق زنگ بزداید

۳

وگر چو زلف پریشانیم نباید دید

اگر به یک سر مو در عنایت افزاید

۴

چه حاجتست مرا بر دری دگر رفتن

به حال بنده اگر التفات فرماید

۵

اگر کند نظری بر جهان ز روی کرم

کلاه مهر ز فرق زمانه برباید

۶

اگر نپروردم روزگار دون چه شود

مرا عنایت پروردگار می باید

۷

مرا ز دوست بباید شب وصال ولی

به حسن دلبر من هیچ در نمی باید

۸

شدیم معتکف خاک درگه جانان

ز چرخ سفله ببینیم تا چه می زاید

۹

اگر امید توان داشت عفو در عقبی

اگر مراد جهانم نمی دهد شاید

تصاویر و صوت

نظرات