
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۷۱۰
۱
مرا وصال رخت ای نگار می باید
اگر مراد دل ما نمی دهی شاید
۲
نظر به روی تو کردن چو خوش بود تا روز
که عکس روی تو خواب از دو دیده برباید
۳
ببست جان و دلم دیده در خیال رخت
مگر دری ز وصالت خدای بگشاید
۴
ز لطف خویش بیاراست زیور حسنت
مشاطه کرمش آنچنان که می باید
۵
به عشق روی چو ماهش صبور باش ای دل
ببین ز گردش ایام تا چه می زاید
۶
دو دیده ی دل من از جهان خبر داری
که خون دیده ز هجران ز دیده پالاید
۷
بساز ای دل بیچاره با مراد جهان
نه آنچنان که بیاید چنانکه می باید
نظرات