جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۳۲

۱

چو چشمانت منم پیوسته بیمار

به محراب دو ابرویت گرفتار

۲

ز هجران تو بیمارم طبیبا

به وصل خود مرا تیمار می دار

۳

مرا تا کی چنین سرگشته داری

به قرطاس فراقت همچو پرگار

۴

برفت از پیشم آن سرو سمن بوی

کجا سرو روان آمد به رفتار

۵

ربود از من دل آن ماه سخنگوی

شنیدستی که ماه آید به گفتار

۶

تو خوش خفته به خواب صبحگاهی

منم بیچاره در عشق تو بیدار

۷

گرم بر باد غم چون خاک برداد

منم از جان و دل او را خریدار

۸

جواز بار هجرانت ز جانم

به لطف خویشتن ای دوست بردار

۹

من از جان و جهان و شادکامی

شدم بی وصل تو از جمله بیزار

تصاویر و صوت

نظرات