
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۷۳۷
۱
ای دوست ما به دست تو دادیم اختیار
ما را نزار و زار خدا را روا مدار
۲
گر لطف می کنی تو به حال جهان بکن
زان رو که ما به لطف تو هستیم امیدوار
۳
ای مدّعی تو را چه فتادست با منت
شرمی بدار از حق و ما را به ما گذار
۴
گر زآنکه لطف دوست بود دستگیر من
فارغ من از بهشتم و با درد و غم چه کار
۵
تو چون گلی شکفته به بستان به صبحدم
ما در فراق روی تو چون بلبلیم زار
۶
تا کی به درد [هجر] تو باشیم مبتلا
ما را بدار یا نه که دست از جهان بدار
۷
چندان قتیل عشق تو هستند در جهان
مانند ما بسی که نیایند در شمار
تصاویر و صوت

نظرات