جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۴۸

۱

فریاد و الغیاث ز بیداد روزگار

کز دل ببرد صبرم و از دست رفت یار

۲

یک جرعه می نکرد دلم نوش از آن دو لب

جانم به لب رسید ز درد سر خمار

۳

عمریست تا که کشتی وصلم به هجر غم

افتاده در میان و نیفتاد در کنار

۴

پایم بماند در گل حیرت چو سرو ناز

بر ما نظر نکرد سهی سرو در گذار

۵

ما را گناه غیر وفاداری تو نیست

ور ز آنک هست همم ز سر لطف در گذار

۶

بسیار جور بر من مسکین مکن از آنک

چون هست روشنت که جهان نیست پایدار

تصاویر و صوت

نظرات