جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۶۱

۱

چکنم درد دل خود به که گویم آخر

مرهم ریش دلم را ز که جویم آخر

۲

من سرگشته ی بیچاره ی مسکین غریب

بر در لطف تو عمریست که پویم آخر

۳

به جوابی ز لب چون شکرت بنوازم

چند گویی سخن تلخ به رویم آخر

۴

صبر گویی بکن از روی من آخر تا چند

ای عزیزم بر من آی به روزیم آخر

۵

سرو شادی بُدم از باغ دلم برکندی

نه گیاهم که دگرباره برویم آخر

۶

این چنین تشنه لب آب حیاتت که منم

ضایع ای دوست مکن بر لب جویم آخر

۷

شه سوارا من دلخسته ز چوگان جفات

به سر کوی تو بنگر که چو گویم آخر

۸

کیمیایی تو و من خاک درت گشته ز جان

نظری کن ز سر لطف به سویم آخر

۹

سایل وصل تو ای دوست منم در دو جهان

به جفا بیش مران از سر کویم آخر

تصاویر و صوت

نظرات