
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۷۶۲
۱
ای گشته دارالملک جان یغمای بغدادی پسر
افکنده شوری در جهان غوغای بغدادی پسر
۲
مانند آن ماه چگل دیده ندیده آب و گل
بادا حریم چشم و دل مأوای بغدادی پسر
۳
رویست یارب یاسمن بویست یا خود یاسمن
ای خوشتر از سرو چمن بالای بغدادی پسر
۴
زان طره پر پیچ و خم کار دلم بر شد بهم
زان رو ز غم سر می نهم در پای بغدادی پسر
۵
سوداست زلف دلبران نتوان نهادن دل بر آن
آشوب آرد بر سران سودای بغدادی پسر
۶
گفتم شدم لالا ترا لالای زلفت گفت لا
ای کرده چاکر بنده را لالای بغدادی پسر
۷
روزی که سوی لامکان طیران کند جان جهان
سازد خراب آباد جان دل جای بغدادی پسر
۸
گر در سماع آید قدش جان را برافشانم برو
چون بشنود گوش دلم هیهای بغدادی پسر
۹
عشقش نمی ماند نهان زان رو که دارد قصد جان
گشتیم باری در جهان رسوای بغدادی پسر
نظرات