جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۶۸ - استقبال از حافظ

۱

ای دل پر درد بر امّید درمان غم مخور

در رسد تشریف روز وصل جانان غم مخور

۲

ای دل آشفته در هجران آن آرام جان

در جهان سرگشته شو از بهر سامان غم مخور

۳

گر شکیبا نیستی ای دیده از دیدار یار

گر بدوزد هر زمان چشمت به پیکان غم مخور

۴

چون نئی واقف بر اسرار ضمیر روزگار

عاقبت خواهد گذشت این جور دوران غم مخور

۵

بلبلا در هجر روی گل مشو یک دم خموش

شور در باغ افکن و از باغبانان غم مخور

۶

هر که ما را دور کرد از صحبت آن گلعذار

هم شود رو زی اسیر خار هجران غم مخور

۷

ای دل ار گشتی اسیر خار هجران باک نیست

ناگهان روزی درآید گل به بستان غم مخور

۸

نوعروس خوشدلی در پرده ی اندوه هجر

بیش از این از ما ندارد روی پنهان غم مخور

۹

از شب هجران برآید عاقبت صبح وصال

سر ز مشرق بر کند خورشید تابان غم مخور

۱۰

چون سکندر چند گردی در طلب گرد جهان

خضر چون خواهد چشیدن آب حیوان غم مخور

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امیرحسین آتش
۱۴۰۲/۰۵/۱۹ - ۰۳:۴۱:۴۴
استاد عزیزم دکتر رضا اشرف زاده در مقاله ای به نام: بزم شاعران در شیراز، درباره دلیل قرابت این غزل و غزل حافظ؛ از نشست شعری گفته اند که این دو شاعر و شاعران دیگری مانند عبید زاکانی حضور داشته داشتند.