
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۷۸۷
۱
سرو نازی سرو نازی سرو ناز
هست ما را بر قد سروت نیاز
۲
روی خوبت قبله ی صاحب دلان
طاق ابروی تو شد محراب راز
۳
جز حدیث تو نگویم در میان
جز ثنایت من نخوانم در نماز
۴
من چو خاک ره فتادم پیش تو
برمگیر از من خدا را سایه باز
۵
گشته ام بیچاره در هجران تو
چاره ی کار من مسکین بساز
۶
من چو گنجشکی ضعیفم در غمت
در هوایت چون پرم ای شاهباز
۷
بر رخ چون آینه، ای نور چشم
قلب جان خسته ی ما در گداز
۸
گر بسوزی رشتهٔ جانم ز غم
ور چو شمعم سر بری بر دست گاز
۹
ترک عشقت من نگویم در جهان
تا به شوق یار گردم سر فراز
۱۰
بی تکلّف در همه ملک جهان
کی بود چون تو نگاری دلنواز
نظرات