
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۷۹۰
۱
به دست دل نیفتاده چو تو حوریوشی هرگز
سهی سرو دلارامی نگاری سرکشی هرگز
۲
ز لعل آن لب شیرین به رخسار چو خورشیدت
نیفتادست در جانم بدینسان آتشی هرگز
۳
فروناید دلم باری به صورتهای بی معنی
به صورت کی بود چون تو به معنی مهوشی هرگز
۴
به مخموری آن چشمت نباشد در جهان نرگس
که دیده مست و مخموری چو چشمت سرخوشی هرگز
۵
اگرچه دُرد درد تو بسی نوشیده ام لیکن
ندیدم در شراب آن دو لعل لب غشی هرگز
۶
اگرچه جز جفا از دل نیاید بر من مسکین
ز سر بیرون نکردم من هوای دلکشی هرگز
نظرات