جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۹۳

۱

جفا نمود دلم بر سر وفاست هنوز

اگرچه درد فرستادم او دواست هنوز

۲

اگرچه بر سر چنگست با من مسکین

به جان دوست که دل بر سر صفاست هنوز

۳

ازین طرف همه شوقست و اشتیاق وصال

از آن طرف همه جنگست و ماجراست هنوز

۴

اگرچه خوان وصالش به دیگران عامست

دلم به کوی شب وصل او گداست هنوز

۵

خیال روی تو با ما قرین شده شب و روز

صبا بگوی که بی وصل ما چراست هنوز

۶

بجز صبا که تواند که حال ما گوید

چرا که محرم راز دلم صباست هنوز

۷

دلم به یک شبه درد فراق چون گشتست

غم تو گفت که مسکین دلت کجاست هنوز

تصاویر و صوت

نظرات