جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

شمارهٔ ۷۹۴

۱

روی او صبح من و ماه تمامست هنوز

زلف شبرنگ بتم مایه شامست هنوز

۲

دل من مرغ صفت قید سر زلف تو شد

زانکه با خال رخت دانه و دامست هنوز

۳

سرو بستان به همه شیوه و دستان که دروست

پیش آن قد دلارا به قیامست هنوز

۴

گرچه آن غمزه ی سرمست به خونم برخاست

دل ما را سر زلف تو مقامست هنوز

۵

بدهم کام دل ای دوست به شکرانه آنک

باره ی کام دلت پیش تو رامست هنوز

۶

با من خسته جگر گفت که این دیگ هوس

مپز ای یار که سودای تو خامست هنوز

۷

گر چو پیمانه شکستی همه پیمان مرا

باده ی شوق توأم در دل جامست هنوز

۸

درد ما را صنما گرچه دوایی نکنی

بر زبان ورد دعای تو دوامست هنوز

۹

نغمه عود و لب رود و چمن وقت بهار

پیش ما با رخ آن یار مدامست هنوز

۱۰

شکر ایزد که یه ایام وصال رخ دوست

دو جهانم ز وصال تو به کامست هنوز

تصاویر و صوت

نظرات