
جهان ملک خاتون
شمارهٔ ۸۰۰
۱
بیا که در دو جهان غیر تو ندارم کس
دل حزین مرا بی تو از دو عالم بس
۲
ز حد گذشت فراق رخ تو ای دیده
به جان رسید دل من به غور حالم رس
۳
اگر گذر کنم اندر دلت چه خواهد بود
چرا که بحر جهان را نبود عار از خس
۴
صبا به یار بگویی که مرغ خاطر من
درون سینه نمی شیند و شکست قفس
۵
جواب گفت هوس می بر و هوا می کن
که شاهباز جهان را چه غم بود ز مگس
۶
نرفت نام من خسته بر زبانت دمی
برفت در غم عشقم ز دیده رود ارس
۷
من آن وفا که نمودم نکرد کس به جهان
بدین صفت تو کنی جور کس نکرد به کس
تصاویر و صوت

نظرات